یکی از روزهای پنجاه سالگی ات در میان گیر و دار زندگی ملال آورت
لابه لای خاطراتت یاد من می افتی که چقدر عاشقانه دوستت داشتم و
زندگی برای چند لحظه متوقف می شود و قبض های آب و برق برایت بی اهمیت
تازه می فهمی بیست سال پیش چه بی رحمانه او را در هیاهوی زندگی جا گذاشتی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|